بس بس ای طالع خاقانی چند


بس بس ای طالع خاقانی چند

بس بس ای طالع خاقانی چند


بس بس ای طالع خاقانی چند

چند چندش به بلا داری بند
چند چندش به بلا داری بند
چند چندش به بلا داری بند
چند چندش به بلا داری بند
جو به جو راز دلش دانستی
جو به جو راز دلش دانستی
جو به جو راز دلش دانستی
جو به جو راز دلش دانستی
که به یک نان جوین شد خرسند
که به یک نان جوین شد خرسند
که به یک نان جوین شد خرسند
که به یک نان جوین شد خرسند
مدوانش که دوانیدن تو
مدوانش که دوانیدن تو
مدوانش که دوانیدن تو
مدوانش که دوانیدن تو
مرکب عزم وی از پای فکند
مرکب عزم وی از پای فکند
مرکب عزم وی از پای فکند
مرکب عزم وی از پای فکند
مرغ را چون بدوانند نخست
مرغ را چون بدوانند نخست
مرغ را چون بدوانند نخست
مرغ را چون بدوانند نخست
بکشندش ز پی دفع گزند
بکشندش ز پی دفع گزند
بکشندش ز پی دفع گزند
بکشندش ز پی دفع گزند
به ازو مرغ نداری، مدوان
به ازو مرغ نداری، مدوان
به ازو مرغ نداری، مدوان
به ازو مرغ نداری، مدوان
ور دوانیدی کشتن مپسند
ور دوانیدی کشتن مپسند
ور دوانیدی کشتن مپسند
ور دوانیدی کشتن مپسند
کس ندیده است نمد زینش خشک
کس ندیده است نمد زینش خشک
کس ندیده است نمد زینش خشک
کس ندیده است نمد زینش خشک
سست شد لاشه به جاییش ببند
سست شد لاشه به جاییش ببند
سست شد لاشه به جاییش ببند
سست شد لاشه به جاییش ببند
مچشانش به تموز آب سقر
مچشانش به تموز آب سقر
مچشانش به تموز آب سقر
مچشانش به تموز آب سقر
مفشان بر سر آتش چو سپند
مفشان بر سر آتش چو سپند
مفشان بر سر آتش چو سپند
مفشان بر سر آتش چو سپند
فصل با حورا، آهنگ به شام
فصل با حورا، آهنگ به شام
فصل با حورا، آهنگ به شام
فصل با حورا، آهنگ به شام
وصل با حوران خوش تر به خجند
وصل با حوران خوش تر به خجند
وصل با حوران خوش تر به خجند
وصل با حوران خوش تر به خجند
هم توانیش به تبریز نشاند
هم توانیش به تبریز نشاند
هم توانیش به تبریز نشاند
هم توانیش به تبریز نشاند
هم توانیش ز شروان بر کند
هم توانیش ز شروان بر کند
هم توانیش ز شروان بر کند
هم توانیش ز شروان بر کند
طفل خو گشت میازارش بیش
طفل خو گشت میازارش بیش
طفل خو گشت میازارش بیش
طفل خو گشت میازارش بیش
بر چنین طفل مزن بانگ بلند
بر چنین طفل مزن بانگ بلند
بر چنین طفل مزن بانگ بلند
بر چنین طفل مزن بانگ بلند
دایگی کن به نوازش که نزاد
دایگی کن به نوازش که نزاد
دایگی کن به نوازش که نزاد
دایگی کن به نوازش که نزاد
پانصد هجرت ازو به فرزند
پانصد هجرت ازو به فرزند
پانصد هجرت ازو به فرزند
پانصد هجرت ازو به فرزند
نیست جز اشک کسش هم زانو
نیست جز اشک کسش هم زانو
نیست جز اشک کسش هم زانو
نیست جز اشک کسش هم زانو
نیست جز سایه کسش هم پیوند
نیست جز سایه کسش هم پیوند
نیست جز سایه کسش هم پیوند
نیست جز سایه کسش هم پیوند
حکم حق رانش چون قاضی خوی
حکم حق رانش چون قاضی خوی
حکم حق رانش چون قاضی خوی
حکم حق رانش چون قاضی خوی
نطق دستانش چون پیر مرند
نطق دستانش چون پیر مرند
نطق دستانش چون پیر مرند
نطق دستانش چون پیر مرند
از برون در خوی خوییش مدار
از برون در خوی خوییش مدار
از برون در خوی خوییش مدار
از برون در خوی خوییش مدار
وز درونش دل مجروح مرند
وز درونش دل مجروح مرند
وز درونش دل مجروح مرند
وز درونش دل مجروح مرند